قبل از اینکه بخوام ماجرای خودمو بگم دوست دارم بهتون راجع به ایدههاتون یه چیزی بگم اونم اینه: ایدهای که دارین ضمن اینکه با به حقیقت پیوستنش میتونه شما رو راضی از زندگی و خودتون و سختیای که کشیدین نگه نداره، میتونه بنا به دلایل زیادی هم شما رو نابود کنه که یه کم غیرمنطقی به نظر میاد؛ پس حالا داستان من رو گوش بده شاید کمک کنه دیدگاهی داشته باشی.
یه جمله هست که میگه خوبه یه وقتایی ادم نباس بیشتر از اندازه بدونه چون همین زیادی دونستنه میتونه به ضررش تموم بشه.
منم مثل هزاران جوون دیگه با امیدها و ارزوی ها خودم پا گذاشتم دانشگاه و خب حین درس خوندن گفتم سعی کنم یه مهات هم یاد بگیرم، خودش کلی کمکم میکنه. خلاصه زدم تو دل اون چیزی که میخواستم. شروع کردم به یادگرفتن، تمرین کردم، زمین خوردم، دوباره برگشتم و اخر بهش رسیدم ولی خب پایان یه داستان میشه شروع بعدی که بعدی برای من شد اخریش؛ بخوام کلی بگم بعدی برای نابودی من داشت شروع میشد. بنا به دلایلی که نه اینجا جاش هست و نه من دوست دارم راجع بهش حرفی بزنم اینجوری شد که من از داشگاه اخراج شدم و همین شروعش بود. بعد بخاطر آشفتگی اتفاق اول، کاری که براش زحمت کشیده بودم رو از دست دادم. حالا مشکل شد دوتا و خب رفتم تو شرایط بحران و وقتی خانواده فهمیدن دوباره همه چیز به هم ریخت و کلی ناراحتی و طرد و بیاعتنایی مشکل ساز شد. اینجا بود که من فکر پایان وارد ذهنم شد، خب بار اول با یه شدتی انجامش دادم که تا یه هفته نمیتونستم از جام بلند بشم. وقتی خودکشی ناموفق داشته باشی برای بار بعد زور بیشتری میزنی تا تمومش کنی، خب بار دوم منجر شد به عفونت دستگاه عصبی و دو ماه بستری تو بیمارستان.
بعد مرخصی من دیگه هیچی بودم، مشکلاتم که حل نشده بود هیچ، جسمم داغون شده بود که هیچ، گرفتار مشکلات اعصاب و روان هم شده بودم. انگار همهی بدبختیهای عالم برای من صف شده بودن. خب بخاطر رشتهای که دانشگاه میخوندم با دارو و داروشناسی آشنا بودم از اون سمت مطالعه ازادم روانشناسی بود خب اینجاست که میگن بیشتر دونستن به ضررت میشه.
من ترکیب داروهای زیادی رو رو خودم انجام دادم با تداخلات شدید که خب ضمن آسیبی که میزدن باعث ایجاد مشکل هم شدن مثل زخم معده تیک عصبی خشکی روده و ……..
خب اینا هیچ کدومش منجر به پایان نمیشد فقط اسیب میدیدم اونم از نوع غیرقابل جبران. پس اگه بخوام بهتون یه چیزی بگم اونم اینه که اصلا سمت خودکشی نرین فکرتون رو ازاد کنین تا بتونین مشکلات و سختیهای زندگیتون رو حل کنین به خودتون اسیب نزنین که بعدش پشیمونی فایده نداره.
وضع من دیگه وارد سردرگمی شده بود، نمیدونستم میخوام بمونم یا باید تموم کنم همه چیزو. امیدی هس یا به ته چاه رسیدم مات و مبهوت اصلا انگار وجود نداشتم و هر روز حجم حملههایی که به ذهن من خطور میکرد و منو به جنون میکشید که انتهای من رسیده زیاد میشد.
یه رو گفتم به خودم اینجوری نمیشه کل دستاوردهای زندگیتو باختی همه تو رو ول کردن و تنهایی مث بختک دچارت شده اصلا زنده نیستی خودمو با کمک یکی از دوستای نزدیکم جمع کردم و اول رفتم پیش یه متخصص روانپزشکی و خب مشکلات من رو نه یکی بلکه چهارتا اختلال روانی تشخیص داد و دارو درمانیم شروع شد و بعدش تراپی ولی خب من چون با روانشناسی اشنا بودم تراپی جواب نمیداد حسم این بود که این راهکار تراپیستت رو میدونی چیه راهشم که بلدی خب اصلا چرا انجامش میدی نده و همین میشد. من کاملا بی اختیار و بدون کنترل نمیتونستم کارهارو انجام بدم حس درونم منع میکرد منو از انجام دادن کارها و تمریناتم. خب من اینو گفتم به تراپیست ولی اون گفت بذار برای یه مدت دیگه ادامه بدیم که خب تهش بی نتیجه شد و رفتم جای دیگه اونجا هم همین اتفاق افتاد پس به دکترم گفتم و اون سعی کرد با دارو درمانی و یه سری تمرینات اعصاب مشکل رو برطرف کنه، که خب ادامه داره الان. ببینین دوستان بعد گذشت حدود یک سال من هنوز به طور 50 درصد هم درمان نشدم و هنوز ادامه داره. در کنارش مشکلات ناشی از مصرف بیش از اندازه قرصها باعث مشکلات جسمی زیادی برام شده مثل نارسایی کبد یا کلیه پس اگر یه روزی رفتین سمت خودکشی اینو بدونین که اسیبی که میزنین ممکنه جوری باشه که حتی نتونین دربرابرش متاسف باشین. من با این فکر دارم زندگی میکنم که اگر دنیا به من نیاز نداشت یا من یک انسان بیاهمیتی بودم پس با شدت دفعههای اول من نباید الان میبودم پس چیزی در من هست که شاید خودم از درکش عاجزم ولی هرچی که هست ارزشمندی من رو حفظ کرده تا جایی که من اونو توی خودم پیدا کنم و کاری که براش افریده شدم رو انجام میدم.
پس دوستان وجود همه شما ارزشمند و والاست. اینو باور داشته باشید اگر حتی ذرهای برای اطرافیانتون حس ارزشمندی در خودتون نمیبینین، لاقل توی خودتون رو ببینین اگر اونم شده باشه نمیذاره شما جایی برین تا وقتی که به واقعیت بپیونده.
زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست، هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پیوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
قشنگه💕
امیدوارم الان که این متنو میخونم حالت خوب شده باشه 🥹❤️🩹 برات بهترین ها رو آرزو میکنم
امیدوارم الان راهت رو پیدا کرده باشی
بهترین ها رو برات آرزو دارم